قندیل
فک میکنین این عکسه چیه واقعا
بعدا نوشت :
پنج شنبه که از شرکت درومدم - طبق معمول هر هفته سیام اومد دنبالم که بریم واسه ناهار
تو ماشین داشتیم روزامون و مرور میکردیم واز کارایی که خدا خواست و خوب انجام شد و
اینکه خونه و تحویل گرفتیم و اینکه کارای بانکیش دیگه تموم شد و ما میتونیم وسایلامون و جمع کنیم و یواش یواش نقل مکان کنیم حرف میزدیم و میخندیدیم
جوری که من گفتم سیام امروز که این مساله بانکی هم حل شد ، تا یه مدت باید دیگه به هیچی فکر نکنیم و با تایید همسری پیش میرفتیم که بریم ناهار بخوریم
تلفن زنگ زد و مدیر ساختمونی که ما خریدیم زنگ زد که کجایین ، خودتون و برسونین که خونتون قندیل زده
من
سیام
ما
مگه میشه ، آخه قندیل چیه دیگه
چه قد باید آب رفته باشه که طرف بخواد بگه قندیل زده
اصلا از کجا آب اومده
تا برسیم کلی سئوال ذهنمون و در گیر کرده بود
_____________________________________
هیچی دیگه چشمتون روز بد نبینه ، همین که رسیدیم با این صحنه مواجه شدیم و بدو بدو رفتیم بالا
همین که در و من باز کردم و پام و گذاشتم تو راهرو ، با ضربه پام ، آب همه جا پخش شد و من فک کنم حتما اون لحظه قیافم دیدنی بود
سیامکم بدو بدو دنباله فلکه آب مبگشت که ببنده و مگه فلکه پیدا میشد
خلاصه ، هیچی دیگه ، چشمتون روز بد نبینه
همه جای خونه و اندازه 20 سانت آب گرفته بود و تو اتاق خواب که استخری درس شده بود
مستاجر قبلی که خدا بگم چی کارش نکنه ، پکیج و خاموش کرده و آبه پکیج و نبسته ، آبم که یخ کرده
رادیاته اتاق خواب و ترکونده و آب همه جای خونه و گرفته
__________________________________
سیام و فرستادم بره خونه خواهر شوهرم که تی و خاک انداز و هر چی که میتونه بیاره
بعدشم خودم آب و با خاک انداز هول میدادم تو حموم و سیامم با تی میفرستاد سمت من
همه آب و همینجوری خالی کردیم و رفتیم از بابام بخاری گرفتیم و آوردیم نصب کردیم و واسه ناهار _ شب _ رفتیم خونه .
طبقه پایینیه ما ، مستاجرش تازه رفته و کسی اونجا نیست ، طفلکی فک کنم خونش داغون شده
__________________________________
سیامک خیلی ناراحت بود و منم که تاحالا همچین چیزی ندیده بودم ، خنده ام میومد و راستش بیشتر خنده ام هم واسه این بود که ما آخرش کی میتونیم یکم به آرامش برسیم
به هر حال تنها توجیهی که میتونست مارو آروم کنه این بود که آب روشناییه و خدا رو شکر که اتفاقه بدتر از اینی رخ نداد
حالا من این توجیح و هی ی ی ی ی به سیام انتقال میدادم که یکم آروم شه
چاره چیه
به هر حال باید یکیمون اون یکی و آروم کنه دیگه