من و تو

بدون عنوان

1394/2/21 13:06
نویسنده : رها
287 بازدید
اشتراک گذاری

زندگی را نفسی ارزش غم خورن نیست

و دلم بس تنگ است

بی خیالی سپر هر درد است

باز هم می خندم

آنقدر می خندم که غم از روی رود

--------------------------------------------------------------------

دیگر سوسوی هیچ چراغی امیدوارم نمی کند

دیگر گرمای دستی دلم را به تپیدن وا نمی دارد

می روم تا در تاریکی راه خود را پیدا کنم

که به چراغ های نورانی و دست های گرم دیگر اعتمادی نیست

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان فرنيا
17 خرداد 94 11:53
سلام چرا اينقدر اين پستت غمگينه؟؟؟ انشالله كه هميشه شاد باشي
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و تو می باشد