من و تو

شبیه من یا بابا

سلام عزیزم جات خالی دیشب کلی مهمون داشتم و کلی با مهمونا جات و خالی کردیم دیگه بابایی انقد دلش تو رو میخواد که تو جمع هی از تو میگه یه روز میگه میخواس واست پوشاک بگیره ولی میگه یهو تاریخ مصرفش تموم میشه یه روز میگه یه لباس خوشگل دیدم ولی چون نمیدونم بچه مون پسره یا دختر نخریدم کلا هی با تو ، تو ذهنش درگیره دیشبم داشتیم با هم از چهره ات میگفتیم قرار شده گونه و فرم صورتت شبیه من باشه اگه دختر باشی چشات شبیه من اگه پسر باشی شبیه بابایی لبات هم فرقی نمیکنه شبیه کدوممون میشه آخه واسه هر دومون خوشگله و یه چیزه دیگه بابات میگه ابروهات شبیه من نشه آخه بابایی ابروی بلند و زمون هخامنشی دوس داره ولی ابروهای من کوتاه و ازین مد...
25 خرداد 1392

92/03/23

امروز 92.3.23 سلام عزیزم این اولین گفتمانی که بین من و تو میخواد رد و بدل شه ، پس صبور باش و با ما زندگی کن من و بابات بعد از کلی سختی و تجربه های سخت با هم ازدواج کردیم و 4 ماه از زندکی مشترکمون میگذره میدونم هنوز زوده که بخوایم بهت فک کنیم ولی ... میبینی که داریم بهت فک میکنیم تو این مدت 4 ماه با تمام سختیا و با کلی بی پولی و با دست خالی و کلی قرض و قوله یه خونه خریدیم و تا اومدن تو باید حداقل کمی از بدهیامون و سبک کنیم من و بابایی هر دومون تا شب کار میکنیم و آخر شب با تمام خستگیا میشینیم از تو حرف میزنیم بابایی خیلی عجوله و همش میخواد زودی تو رو ببینه ، اما من ... به نظرم هنوز زوده و باید واسه اومدن تو کلی آماده باشیم میخوام...
23 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و تو می باشد