امروز من
امروز دلم خیلی گرفته انقدر که به بهونه ای بنده تا ریز ریز اشک بریزه این روزها دلم اصرار دارد فریاد بزند اما . . . من جلوي دهانش را می گیرم وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد !!! این روزها من . . . خداي سکوت شده ام خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود . . .!) کاش یکی بود مثله من - غمش رنگ خودم _ من میگفتم و اون آخرشم : یه درکت میکنم عزیزم و منم مثله خودتم _ تحویلم میداد و من آروم میشدم از اینکه یکی واقعا میدونه من چی میگم الان من دلم حرف زدن میخواد و برعکس همیشه که سیامک بود اینبار - اونم هزار برابر بدتر از منه نه من میتونم حرفی بزنم و نه اون فقط همدیگه رو نگاه میکنیم و مجبوریم تو دلمون اشک بریزیم و بل...
نویسنده :
رها
10:13