من و تو

لوله کش

1393/2/14 20:03
نویسنده : رها
461 بازدید
اشتراک گذاری

سلام 
خیلی وقت بود که میومدم سر میزدم و ولی حوصله نوشتن نداشتم
راستش از وقتی نمیونم نظر بذارم کلا سست شدم تو این سایت ، به هر حال

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

بازم بریم سراغ پدر شوهریه عزیز و محترم

همون طور که میدونین و قبلا هم گفتم خونواده شوهرم بعد از 40 سال زندگی کردن تو یه خونه قدیمی با کلی اصرار بچه ها تصمیم گرفتن خونه و بفروشن و برن آپارتمان نشینی


چند روز پیش ، همسایه پایینی اومد بالا و به پدر شوهریم گفت که از سقفش آب میاد و سیام و پدر شوهری رفتن و دیدن بعــــــــــــــــله دیوار سوراخ شده و آب میده و گچا نرم شده

دیروز تو اتاق بودم که میشنیدم سیام داره با پدر شوهریم حرف میزنه

سیام : بابا یه لوله کش بیار و این لوله هارو درس کن خنثی
باباش : لوله کجا متفکر

سیام : لوله سمت آشپزخونه کلافه
 باباش: چرا ؟از خود راضی

سیام : خب حتما لوله ترکیده که آب میره پایین منتظر
باباش : کدوم آب عینک

سیام : باباااااا خونه همسایه و آب گرفته کلافه
باباش : خب به ما چه خنثی

سیام : خب لوله خونه تو ترکیده متفکر
باباش : کی گفته ؟از خود راضی

سیام : کی قراره بگه خب ، از سقفش داره آب میاد عصبانی
باباش : خب ما چی کار کنیم ، ظرف شوییش خرابه آب میده گاوچران

سیام : بابا چه ربطی داره ، اون ظرفشوییش تو زمینه ، از سقف آب میاد عصبانی
باباش : خب ظرف شوییش لوله اش میره رو سقف عینک

سیام : بابا اگه سقفت آب بده ، لوله ظرف شوییت ترکیده ... ؟ متفکرعصبانی
باباش : خب بعله لبخند

سیام : یعنی خونه ما آب داد ، همسایه ظرف شوییش ترکیده ؟کلافه
باباش : اون فرق میکنه چشم

سیام : بابا لوله کش بیار اینارو درس کن عصبانی
باباش : به من چه منتظر

باباش  :  شما من و آوردین تو آپارتمان که لوله مردم و که خرابه درس کنم ، اصلا اینجارو میفروشم میرم خونه خودمون و میخرم عصبانی

سیام : اصلا به من چه خودتون میدونین آخ

حالا جالبش اینجاس که اون خونه قدیمیشون موتور خونه داشته و بیست تا لوله رد میشده از اون موتور خونه 

هر کدوم آب میداده و میرفته خونه همسایه ، اون لوله که ترکیده و حذف میکرده
تا جایی که از اون همه لوله فقط سه تاش کار میکرد و دیگه رو آورده بودن به بخاری

کلا خونه با این کاراش متروکه شده بود نیشخند 

هیچی دیگه ... الانم هنوز این خونه پایینیه بیچاره مونده تا پدر شوهریم یاری کنه و لوله آشپزخونه اش و درس کنه 

 

و پشت صحنه که من بودم ، داشتم قش میکردم از خنده خندهقهقهه  و قیافه سیام و اون لحظه تجسم میکردم که چه حرصی میخوره واقعا زبان

داستانی دارن ایناااااا واسه خودشون  زبان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان سهند و سپهر
11 اسفند 92 12:17
خخخخخخخخخخخخ بیچاره همسایهه خیلی باحاله این پدر شوهرریت عزیزم میگم رها جون دیگه نگرانت شده بودم داشتم میرفتم از شادی جون بپرسم کجایی ... نبودی چند روز.
رها
پاسخ
نه بابا بادمجونه بم که آفت نداره راستش از خود شادی جونم خبری نیست نظر که نمیتونم بذارم عقده ای شدم فک میکنم دوتام من و یادشون میره بازم دستت درد نکنه که واسم نظر میذاری واقعا خوشحال میشم و یکم عقده ام کمتر میشه
مامان تینا و رایان
11 اسفند 92 13:28
خداییش این پدرشوهرت نبود ما کجا میرفتیم یه چیز بخونیم و بخندیم؟ خیلی باحاله نه عیززم من خونه تکونی دشتم و 2 تا وروجک...حالا پست اخرمو بخون ببین چه حرصی میدن منو هر روز میام سر یمزنم بهت ولی چون مطلب جدید نبود نظر ندادم
رها
پاسخ
خوندم آره مخصوصا اینکه حسابی سی دی تکونی کردین و پسندیدم گزینه لایک داشتی حتما لایکت میکردم دلمم واسه کوچولوهات خیلی تنگ شده ، ببوسشون حتما ضمنا شما چه سر بزنی به من و چه نزنی عزیزه دلی
sodabeh
11 اسفند 92 15:06
از دست اين پدرشوهرت خيلي باحاله غش كردم از خنده بيچاره همسايه اخه اقا سيامك بيچاره حرص خورده از دست باباش
رها
پاسخ
آره کلی حرص خورده طفلی
مامان نگار
12 اسفند 92 10:39
وای مردم از خنده .واقعا قیافه تو وسیام اون لحظه دیدنی بوده.اما به نظر من دیدنی تر از شما قیافه حق به جانب پدرشوهرت بوده .
رها
پاسخ
اون که آره حالا یه روز عکسشون و هم میذارم ببینی چه قد با نمکن ، هم مادر شوهرم و هم پدر شوهرم
مامان آیسو وآیسا
12 اسفند 92 11:26
باززززززززززززززززم رها جووون با ماجراهای شیرینش خونه چه خبر دوستم تموم نشد... دلمان برایت تنگ شده بسیار
رها
پاسخ
منم دلم واسه همتون تنگ شده ، نظر که نمیتونم بذارم کلی احساس دوری میکنم خونمونم هیچی هنوز ، چون نزدیکه عیده کابینت ساز سرش شلوغه و فعلا میگه داره میبره و خبری نیست - تا کمد دیواری نزنیم نمیتونیم وسایلامون و بچینیم و لنگیم تا بازم ببینیم چی میشه و کی میشه من برم تی وی ببینم و چای بخورم
مامان سویل
12 اسفند 92 19:39
وااااااااااااااااااای رهاااااااااااااا جون با این ماجراهابیچاره همسایه مواظب خودت باش رها جون
رها
پاسخ
آره طفلیا مواظبم عزیزم ببوس از رو دختر خوشگلمون مرسی که بهم سر میزنی
مامان تینا و رایان
12 اسفند 92 20:53
حالا که گفتی گزینه لایک پس برو خصوصی کارت دارم
رها
پاسخ
شادی جونم ای ول دمت گرم فقط یه ماه باید صب کنم تا برم خونه خودمون برم نت فعلا دسترسی به لایکت ندارم مامان تپلو
سولماز
12 اسفند 92 22:32
بنده خدا اون همسایه خوبی رها جونم ؟ هنوز درست نشده این کامنت گذاشتنت ؟؟؟ خیلی دلم برات تنگ شده گلم
رها
پاسخ
نه سولماز مهربونم هنوز مشکله نظر دادنم حل نشده مرسی که من و یادته تو رو خدا نظر نمیدم فک نکنی فراموشت کردمااااااا من هر روز بهت سر میزنم عزیزم م م م
سعیده مامان آنیسا
15 اسفند 92 19:32
وای رها کلی خندیدم راستی خصوصی برات شمارمو گذاشته بودم دیدی
رها
پاسخ
دیدم آره اس ام اساتم که مثل خودت باحالن
مامان ستاره
18 اسفند 92 23:57
فیلم سینمایی داری اونجا با پدرشوشوت رها جون ... خیلی خنده دار بود ... انشاالله همیشه شاد باشی
رها
پاسخ
کلا کارای پدر شوهرم از دور خنده دار و از نزدیک حرص دراره
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
19 اسفند 92 17:36
ايول پدر شوهر واي رها مامان منه دقيقاً .... اون لحظه منمامانمم با خونسردي تجزيه تحليل ميكنه
رها
پاسخ
از دسته این بزرگترامون
عاطفه مامان الای
27 اسفند 92 14:23
رها جون عجب پدر شوهری داری بیچاره آقا سیام دلم واسش سوخت
رها
پاسخ
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و تو می باشد