من و تو

خوابــــــــ

1392/4/26 16:04
نویسنده : رها
633 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم 
نمیدونم چرا یهو دلم واسه وجودت که وجودی نداره تنگ شد

دوس داشتم الان بودی و با نگاه کردن بهت آروم میشدم
راستش مامانی
دیشب خواب دیدم بابایی و گم کردم  ، تو خواب کلی گریه کردم و از شدت گریه از خواب پریدم و دیدم باباییت کنارم آروم خوابیده
از شدت ناراحتی زیاد وقتی دیدم همش خواب بود کلی خوشحال شدم و بابایی و بغل کردم و تن تن بوسش کردم و همینجوری که بوس میکردم گریه هم میکردم 
البته اینارو من خودم زیاد یادم نیس و رو حساب تعریفای بابا سیام دارم مینویسم
فک کنم دیشب خیلی دیدنی و مس... ره شده بودم ، آخه وقتی سیام تعریف میکنه خودمم خجالت میکشم
اما واقعا خوابش هم بد بود
اصلا دلم نمیخواد هیچ وقت کسایی و که دوس دارم و گم کنم و انتظار بکشم ، فکرش هم ناراحتم میکنه
خدا خودش همیشه خوبیمون و بخواد و دوسمون داشته باشه ____ آمیـــــــــن

یه متنی هست که من دوسش دارم - اینجا واست مینویسم که توام بعدا بخونی

خواب دیدم ترکم کردی ، در خواب گریستم و از خواب برخواستم  و دوباره خوابیدم
دوباره خواب دیدم 
و این بار  تلخ تر از پیش گریستم  ، تو هنوز هم به من وفادار مانده بودی 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان شین
26 تیر 92 20:44
سلام....خیلی ناراحت شدم...چقدر قشنگ برای نی نی نوشتی....الهی به حق این شبا خدا دامنتو سبز کنه....
بازم بیا....خواستی بگو لینکت کنم


چرا که نه عزیزم
خوشحال هم میشم
مرسی
مامان شين
27 تیر 92 10:59
سلام گلم...ممنون که اومدى با افتخار لينکتون مى کنم...
مامان شين
27 تیر 92 11:00
راستى خانومى به گل پسرى من راى مى ديد؟؟؟ کدش 4١0


رای دادیم مامانیه مهربون
اسماء ღمامانه فسقل ღ
27 تیر 92 17:07
چه احساساتی


شبش چی شام خورده بودی عزیزم


وقت افطار بود دیگه ، تا دلت بخواد همه چی
مامان شين
28 تیر 92 23:33
خانومى سلام...خوبى....


سلام عزیزم ، خوبم ، فدای تو
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و تو می باشد