من و تو

روز مره گی های من

1393/3/18 11:53
نویسنده : رها
333 بازدید
اشتراک گذاری

سه روز تعطیلی و با خونواده همسری رفتیم طرفای کلیبر 

کلی خوش گذشت و جای همه گی و خالی کردیم 

کلی عکس گرفتیم و تو سرما یخ کردیم و کلی خوردیم و گشتیم و آخرشم یه جا رقصیدیم و انرژیمون و خالی کردیم 

 

واقعا چه قدر نیاز دارم به فریاد زدن ، جیغ زدن ، حرکت کردن و خسته شدن از فرط شادی 

آخرای گشت و گذارمون  بود و میخواستیم برگردیم تبریز که وسط راه سیام هوس نون فطیر کرد و نگه داشت تا از همون کلیبر بخره 

من با این که سیره سیر بودم ولی نصف نون و خوردم و شروع کردم غر زدن که وااای من چه قد میخورم و چاق شدم و 

ازین حرفا که پدر شوهریم با لحنه مخصوصه خودش گفت 

نه ... کجا چاقی ... خیلی هم خوبی ... ببخشا ... ولی زن باید گوشت داشته باشه تو دست بیاد خندهخنده

من هیچ وقت دوس نداشتم حوریه لاغر شه 

لاغر چیه خنده 

حالا سیام اون موقع تو ماشین نبود - بعدا واسش گفتم کلی خندیده و گفته از دست بابی من که انقد پدر سوخته است خندونک

میگم چی میشد جوونای امروزم اینجوری بودن و این طرز تفکر و داشتن - اون وقت من یکی هیچ وقت غصه چاق شدنم و نمیخوردم 

یه مثله ترکی هم هست که قدیما میگفتن 

آرواد جله آق اولسون و چاق اولسون خندونک که دقیقا با گفته پدر شوهری من صدق میکنه 

ترجمه فارسیش هم میشه : خانم باید سفید باشه و چاق باشه 

 

پسندها (5)

نظرات (11)

سهیلا مامان آیسا
18 خرداد 93 12:52
همیشه به گردش وتفریح دوست جوووووووون رها جون پدرشوهریت لایک داره نمی دونم ما تا کی باید در حال رژیم گرفتن باشیم
رها
پاسخ
آره واقعا نمیدونم تا کی باید فکر لاغر شدنمون و هم بکنیم راستی نتونستم الان تو صفحه ات نظر بذارم چی شده که حوصله نداری نبینم من غمت و
sodabeh
18 خرداد 93 14:10
سلام عزيزم خوبي خانومي چاق كه خوبه من كه لاغر بودم وقتي شوهركردم و چاق شدم خانم بايد سفيد باشه و چاق خخخخ راست ميگم شوخي نميكنم پدرشوهري خيلي گل گفته
رها
پاسخ
آره گل گفته ولی تو که خوبی
مامان رها
18 خرداد 93 15:52
سلام بابا ایول داره این پدر شوهر گرام به وب دخملی منم بیا خوشحال میشم نظرتتو بدونم راستی میشه پسوردتو بدی منم عکساتو.نو بتونم ببینم تقریبا همشهری هhttp://panizz1392.blogfa.com/ستیم
رها
پاسخ
میام حتما - مرسی که بهم سر زدی اگه شد حتما شب بهتون سر میزنم که بتونم نظر بذارم
سهیلا مامان آیسا
19 خرداد 93 7:45
قربونت برم عزیزم. چیز خاصی نبود رها جون، آیسا رو از شیر گرفتمش یه مدت افسردگی گرفتم.حالا خوب خوب شدم وشروع کردم به خودم برسم وبشم سهیلا سابق
رها
پاسخ
ای جونم چه باحال با اینکه تو رو ناراحت کرد ولی خیلی حسسش قشنگه
مامان سویل و آراز
19 خرداد 93 13:38
وااااااااای رها جون عجب پدرشوهر بامزه ای داری معلوم نیست سادست یا سیاستمدار یبارم نوشته بودی جاری و مادر شوهرت کار میکردن از تو تشکر کرده بود واااااای که چقدر خندیدم
رها
پاسخ
آره واقعا خیلی با نمکه
مامان آنيسا
19 خرداد 93 15:18
من که رها میخورم بعد که خوردنم تموم شد میگم من چرا لاغر نمیشم حالا فردا بیا ببین چاق شدم یا لاغر
رها
پاسخ
همونی که - هیچ تغییری نکردی کاش خونه هامون نزدیک بود - میرفتیم پیاده روی من دنباله یه نفر پایه میگردم
مامان آیسو وآیسا
19 خرداد 93 20:51
همیشه خوش باشی عجب پدر شوهری
رها
پاسخ
مامان آیسو وآیسا
19 خرداد 93 20:51
رمزززززززززززم که نداریم
رها
پاسخ
میم واست بعدا الان نمیتونم نظر بذارم
مامان نگار
20 خرداد 93 10:42
هر گاه در اوج قدرت بودی به حباب فکر کن... هرچه قفس تنگ تر باشد؛ آزادی شیرین تر خواهد بود.. دروغ مثل برف است که هر چه آنرا بغلتانند بزرگتر می شود... هر گز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم.. خطا کردن یک کار انسانی است اما تکرار آن یک کار حیوانیست... دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن آموخته است... تنها موقعی حرف بزن که ارزش سخنت بیش از سکوت کردن باشد... هیچ زمستانی ماندنی نیست؛ حتی اگر تمام شبهایش یلدا باشد...
رها
پاسخ
مامان نگار
20 خرداد 93 10:44
خوشحالم که بهت خوش گذشته .از شادی و سرخوشیت خیلی خوشحال می شم .
رها
پاسخ
جووووونمی مهربون
مامان نگار
20 خرداد 93 10:45
رمز پست قبلی رو برام می ذاری
رها
پاسخ
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و تو می باشد