من و ما
سلام عزیز دلم
این چند وقت همونجوری که گفته بودم حال بابا جون زیاد خوب نبود و من سعی کردم تن تن برم خونشون
پریشب با مریم اونجا بودیم و هی از تو گفتیم و خندیدیم
اسم انتخاب کردیم و گفتیم اگه دختر باشی میدیمت دست نیما تا بزرگت کنه و اگه پسر باشی هم نیما میگفت تو رو میبره بسکتبال
من اسم شایلی و باراد و پیشنهاد دادم و نیما چون همش با آیلی درگیره میگفت نه ه ه ه شایلی هم وزنه ایلی هست و من دوست ندارم
ولی من خودم از اسم شایلی خوشم میاد من و یاد دخترای موفرفری و بلند و برنز و لاغر خوشگل میندازه
باراد هم که دیگه اسمش تایید شده فعلا و من عاشقشم
به هر حال کلی با بابا و مامان گفتیم و خندیدیم و بابایی هم اون وسط هی از مبارکش مایه میذاشت و میخندید
قربونت بشم من که نیومده انقد هممون و خوشحال میکنی
راستی من خیلی دوست دارم دو تا باشین - دو تا دوست ایشا... - تو تا همدم - دو تا فرشته که مواظب هم هستن
بازم هر چی صلاحه و هر چی خدا بخواد
راستی گفته بودم که باید برم سونوگرافی ولی یکم تهه دلم میترسه - علاوه بر هزینه هاش - من مرخصی و چی کار کنم - کارم و چی کار کنم
کاش من الان 20 سالم بود - احساس میکنم __ سن ___ کم اوردم
اگه 20 سالم بود هم فاصله سنیم باهات کم میشد و تو یه مامان جوون داشتی
هم کلی وقت داشتم تا کار کنم
ببخشید که اینهمه دیر کردم واسه به دنیا اوردنت --- البته تقصیر منم نبود شرایط یکم باهام جور نبود
ولی تو اینکارو نکن
سعی کن از هر لحطه ز زندگیت استفاده کنی و مفید باشی واسه خودت
میبوسمتون کوچولوهای خوشگلم