من و تو

خرابکاریه مامانی

1392/4/12 14:59
نویسنده : رها
359 بازدید
اشتراک گذاری

ناراحت مامانی سلام
میخوام یه اعترافی واست بکنم که امید وارم تو جنبه شنیدنش و داشته باشی

دیروز تلفن شرکت که مخصوص من بود کلی خودکاری شد
منم تو کیفم آسیتون بود و با خودم گفتم وقتی آسیتون لاک و میبره حتما خودکار و هم میبره دیگه چشم

واسه همین زودی یه پنبه برداشتم و رفتم سرغ آسیتون و ... چشمت روز بد نبینه
تا اومدم اون خودکار و پاک کنم ، حروفای رو تلفن پاک شد و اومدم کلا حروفارو پاک کنم
کل تلفن سیاه شد
اومدم سیاهی های رو تلفن و پاک کنم مجبور شدم کلا تلفن و آسیتونی کنم و یهو دیدم روکش رو تلفن که دیده نمیشد سوخت
حالا هم تلفن سیاه شده ، هم سوخته ، هم  زشت شده

رفتم زودی به آقای رضایی ( مسئول خدمات ) گفتم وایتکس بده که اینارو پاک کنم
اونم دستش درد نکنه اومد تا کمکم کنه
یکم تلفن تمیز شد و سیاهیا یکم ( البته یکم ) رفت
ولی اونقد محکم تمیز کرد که تنظیمات گوشیم به هم خورد و هی خدا خدا کردم بتونم خودم درس کنم که
مجبور نشم به کسی بگم بیاد واسم درس کنه و این گند کارو و ببینه

هم ناراحت بودم و هم خنده ام میومد ولی کلا ناراحت بودم
خلاصه _ آقای رضایی که رفت گفتم بذار تنظیمات و درس کنم ( دیگه اون سیاهیای تلفن و سوختگی یادم رفته بود و مشغول درس کردن تنظیمات بودم که ...
چشت روز بد نبینه :( دیدم یه دگمه چسبیده رو تلفن و تکون نمیخوره استرس
وااااای
زودی یه موچین تو کیفم بود ، رفتم سراغ دگمه و شروع کردم به سابیدن قسمتای چسبیده شده
انقد سابیدم که کلا رو دگمه پر از خورده پودرای تلفن شده بود
منم هی سابیدم - هی سابیدم و وقتی فوت کردم تا نتیجه کار و ببینم
دیدم که .... گوشه دگمه و کلا بردم و نه تنها الان دگمه هم باز نشده که اون کناره هاش هم سابیده شده و ترک خورده

مامانی منم عصبی شدم و دیگه هیچی رفتم خونه

حالا بحثی واسه تلفن نیستا ... اصلا هم مهم نیس ... نهایتا میخریم یکی و
ولی یه جوری ازین که کاری و ندونسته اومدم درس کنم و به کاردون نسپردم ناراحت شدم
الانم منتظر یه فرصتم تا خرابکاریم و بعد از تو به مسئولمون بگم

آهان
اینارو الان بهت گفتم که اگه بزرگ شدی کار من و تکرار نکنی و حداقل اول و قبل از کاری مشورت کنی و ببینی که اصلا کاری که قراره انجام بده درست هست یا نه

و اینکه مثل من اگه کاری کردی گناه و به گردن بگیری و سرت و بالا بگیری نیشخند
آخرش اینه که یه تلفن یه میلیونی واسه شرکت میخری دیگه
که اونم فدای سرت __ تجربه اس دیگه ابله اونم یه تجربه خرج دار ناراحتزبان

حالا برم و فک کنم که این و درس کنم
بای بای مامانی ... تا فردا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

آیدا
12 تیر 92 15:09
بله نی نی کوچولوی ما ,
این خرابکاریی مامان تو تمومی نداره هاااااااااااااااااا اینا که چیزی نیست حالا بقیه کاراشو من وقتی بزرگ شدی برات تعریف میکنم خاله جون.. فدات بشم امیدوارم تو مثل مامانت نشی



خیلی ...آیدا
حیف که به قول خودت بزرگترین شانس زندگیمی که کنارم نشستی واگرنه میدونستم چی کارت کنم
مامی کیارش
12 تیر 92 15:20


حلا واسه من هوس نی نی 2قولو میکنه..........


نگووووووووو
شیوا اینجوری نگین بداموزی داره واسه نی نیاام

نه ه ه ه ه ه :|
تو دیگه چرا آخه ه _ تو که اینجوری نبودی
الهام مامان علیرضا
12 تیر 92 17:42
رها جون
پیش میاد دیگه
حالا داشتی به کی فکر می کردی که اینقدر خرابکاری کردی؟؟؟؟




به این که تلفنم تمیز تر از تلفنای دیگه شه
اسماءஜمامانه فسقلஜ
13 تیر 92 11:17
به به خرابکاری پشت خرابکاری
چه شود
فدا سرت ولش کن مامان جون
خرجش یه میلیونه


از شانس خوبم هم این تلفنا ازون تلفن مخصوصاس که کلی گیرپیچ داره
یه تجربه پر هزینـــــه
سولماز
14 تیر 92 19:05
پیش میاد دیگه فدای سرت گلم
تا باشه از این خرابکاری ها


آره پیش میاد ولی نه دیگه اینجوری
خاله پارمیدا
18 تیر 92 11:07
.......دوســــــتشم.. .. ..و آبی....... ... .....پشـــــــــــــــت یه ژیـــــان نوشـــــته بــــود..: .. ......نگــــــــــــــام نکـــــن " آبــــــــــ " میـــــــــــــــــــــــشم..
مامان آیسو وآیسا
26 آذر 92 13:01
پس رها جووون شاید یادت رفت انه دیگه نمیگم عزززیزززم
رها
پاسخ
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و تو می باشد