من و تو

احوال پرسی

1392/10/23 9:56
نویسنده : رها
284 بازدید
اشتراک گذاری

دو سه روز که حال و حوصله درس حسابی نداشتم 
پدر شوهری و مادر شوهری هی ازم میپرسیدن چیت شده و من میگفتم معدم درد میکنه و هی عرق نعنا سبز و عرق شاهنسترن و قرص معده و ... میدادن که من بخورم و خوب شم 
منم وقتی میرسیدم خونه ، میچپیدم تو اتاق و تا موقع اومدن سیام میخوابیدم

صبح از خواب با کلی سرو صدای سیام بیدار شدم و واسه اینکه نور اتاق چشای سیام و اذیت نکنه رفتم تو دسشویی و اونجا مشغول آرایش شدم
که یهوووو
انگار یه بمب خورده باشه تو دیوار دسشویی - یه متر بالا پریدم و همه وسایلایی که تو دستم بود پرت شد گوشه کنار
زودی در و باز کردم که ببینم چه خبره
دیدم
پدر شوهری که اتاقش درست چسبیده به در دسشویی
صبح بیدار شده و چون حال و حوصله نداره از جاش بلند شه و حال من و بپرسه
با دو تا مشتش محکم میکوبه رو دیوار و هیپنوتیزم  ... 

بدو بدو میرم تو اتاقشون که درشم باز بوده میگم چی شده

آروم ... انگار که چیزی نشده
میپرسه حالت خوبه ؟ معدت خوبه ؟

یعنی من دیگه مرده بودمااااااااا

حالا که یادم میافته خنده ام میاد - اما اونجا حرص بود که میخوردم زبان 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

مامان تینا و رایان
23 دی 92 10:59
خیلی باحاله به خدا راستی فقط به خاطر رها جونم عکس گذاشتم ..دیدی حالا تپلم؟
رها
پاسخ
نه شادی کو تپلی اتفاقا میخواستم بگم - یادم رفت کلی جاااااااا داری واسه خوردن خیلی ام خوشگلی شادی - من و یاد یکی از دوستای قدیمیم میندازه چهره ات - کلی دلم تتنگ میشه با دیدنت
مامان سهند و سپهر
23 دی 92 11:11
کلا ماجرا داری باهاشون هاااااااا خیلی با مزه بود رها خیلی خوشم میاد ازت همش با دید طنز این مسائل رو می نویسی حالا معده ت خوب شده ؟
رها
پاسخ
زندگی کلا همش یه شوخیه - میشه هر مساله ای و خوب دید - حتی اگه بد باشه واسه همینم هست که من همش ناراحتیام زود خوب میشه - حتی اگه مسالش حل نشه خودمم اینجوری راضیم - حداقل کمتر غصه میخورم معده ام که درد نمیکرد - اما اگر هم درد میکرد الان دیگه با اون همه عرق نعنا و اینا خوب شدم ولی خداییش ماجرایی دارم من با اینا
fariba
23 دی 92 12:33
عجب پدر شوهر بکسری داری رهاحواست باشه بهش تا مثل زلزله خونرو خراب نکرده
رها
پاسخ
آره بابا حالا بعدا عکسشون و میذارم تا چهره اشو هم ببینی کلی باحالن اینااا
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
23 دی 92 15:01
واي رها جون از دست تو انقد با حال مينويسي ادم جذب نوشته هات ميشه.... خواهر اولش فكر كردم چه اتفاقي افتاده بد ديدم پدر شوهرت چه كرده،......... انشالله هميشه شاد باشي
رها
پاسخ
مرسی دوست گلم ایشا... که شمام همیشه شاد باشی
مائده
23 دی 92 16:16
رها
پاسخ
تارا
23 دی 92 17:01
سلام رهاجون خوبی ابجی؟؟چه کنیم شبای زمستون که زیادنمیشه بیرون رفت گفتم توخونه سرگرم بشن خواهر البته قبلش قول گرفتم که خرابکاری نکنن که خداروشکربخیرگذشت
رها
پاسخ
وااااای خیلی باحالی واقعا کلا ریسکه واسه وسایلای خونه آفرین به شجاعتت
تارا
23 دی 92 17:44
خصوصی
رها
پاسخ
اومدم م
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
23 دی 92 19:41
ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﻣﺜﻞ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺳﯿﮕﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺒﯽ ﺑﺮﻓﯽ.. ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﮐﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ..
رها
پاسخ
مامان آیسو وآیسا
23 دی 92 19:43
نظر من کو پس یها جووونم
رها
پاسخ
نبودم که الان اومدم مامان کوچولو
مامان آیسو وآیسا
23 دی 92 19:45
خودم فهمیدم نظراتو جا به جا گذاشششششششتم خوب من مامان دو تا بچه ام حواسم پرررررررررررررررت میشه دیگه
رها
پاسخ
چه زود حواس پرت شدی عطرا جونم آره - خودم وقتی خوندم متوجه شدم حالا اشکال نداره - حتما آلرژیه فصلیه
سهیلا مامان آیسا
23 دی 92 20:02
رها
پاسخ
مائده
23 دی 92 20:50
گلم برو خصوصیییییییییییییییییییی
رها
پاسخ
اومدم
تاابددونفره
24 دی 92 1:22
سلام عزيزماخييييي الان بهت ي رهاجونواي عجب پدر شوهر باحالي داري..اين چه طرز احوالپرسيه اخهحالا لوازم ارايشا چي شدن کجا رفتن.
رها
پاسخ
نه خدارو شکر افتادن تو سینک دستشویی و یکیشم رو زمین ولی واقعا باحالن جفتشون منم بهترم عزیزم - آخه چاره ای جز بهتر شدن تو این دوره زمونه نداریم که
مامان فرنيا
24 دی 92 8:18
من اولش فكر كردم اقا سيام بوده زده به در كه يعني انجايي كه شما رفتي جاي ارايش نيست ملت انجا كار دارن سر صبحي ولي وقتي خوندم چي شده كلي خنديدم بيچاره همسايه ها راستي هنوز با پدر شوهر و مادر شوهر زندگي ميكنيد؟ هنوز خانه جديد نرفتيد؟
رها
پاسخ
نه با اینا که زندگی نمیکنیم من شبا تا 9 سر کارم اکثرا - همسری هم تا ده سر کاره واسه همین دیگه حال و حوصله نداریم بریم خونه خودمون که دوره و هنوز تحویل ندادیم و شبا واسه خواب میریم خونه مامان خودم یا همسری البته تا آخر این ماه ایشا... خونمون و تحویل میگیریم اینجا
مامان فرنيا
24 دی 92 8:19
دخترم فعلا همان مهد كلاس باله ميره هنوز جاي خوب و نزديك براش پيدا نكردم
رها
پاسخ
ایشا... شمام پیدا میکنی اما خیلی خوبه که مهدشون کلاسه باله داره از طرف من کلی کن فرنیا گلم و
مامان نگار
24 دی 92 10:19
خوشحالم که بازم به چیزهای خنده دار رسیدی ! بعدم اگه می تونی یه کم محیط رو تغییر بده بودن زیاد جایی غیر از خونه خودت باعث کسالت می شه ،یه مسافرت یا شایدم چند روز (تلپ شدن) ساکن شدن جایی دیگه حالتو بهترم کنه
رها
پاسخ
عزیزم محیط من فعلا در حال تغییره تا آخر این ماهم ایشا... خونه خودمون و تحویل میگیریم و من شاید حالم خوب شه مسافرتم فعلا ... نه من مرخصی دارم و نه سیام وقت واگرنه واسه هردومون واقعا نیازه کاش زمان زودتر و خوبتر واسمون بگذره و منم زندگیم عادی شه
مامان کیاراد
24 دی 92 10:19
اینم یه جور ابراز محبته دیگه
رها
پاسخ
آره دیگه شاید ماام پیر شیم اینجوری شیم
سعیده مامان آنیسا
24 دی 92 11:36
کلان فیلمین شما
رها
پاسخ
همه زندگیا یه جور فیلمه اما مونده نویسنده اش چه جوری بخواد ازش پرده برداری کنه
مائده
24 دی 92 12:01
رها جونم من بخدا دوبار برات فرستادم نمیدونم چرا نیومده شرمنده
رها
پاسخ
عزیزم اومد - اما ننوشته بودی رمزه من هی میگفتم این چیه دیگه این و واسه چی میگه عجب رمزه باحالیه خداییش خوشم اومد
مامان پارسا و پرهام
24 دی 92 18:05
ای خدا از دست تو رها آتیش پاره دلم میخواست اونجا بودم قیافتو میدیدم؟ اما راستی اگه معده درد نداشتی پس برای کی ناز میکردی و میگفتی حالم بده
رها
پاسخ
یه خورده حوصله نداشتم نمیخواستم هی ازم بپرسن چته - چرا ناراحتی - کی چی گفته واسه همین متوسل شدم به درد معده که مجبور شدم کلی به خاطرش عرق نعنا و اینا بخورم
سعیده مامان آنیسا
24 دی 92 22:03
رها جون دیشب فیلمه هیس دخترها فریاد نمی زنند رو دیدم حسابی بهم ریختم زن جماعت چقدر بدبخته 4تا چشم دارم 8تای دیگه باید بگیرم تا بیشتر مواظب دخترم باشم
رها
پاسخ
آره - دیدی ؟ خیلی فیلم خوبیه و ناراحت کننده ای واقعا باید مواظب بچه هامون باشیم
شادی
25 دی 92 9:43
چه پدر شوهر خلاقی. خیلی بامزه بود.
رها
پاسخ
افـــــــ - خلاق
sodabeh
25 دی 92 10:28
سلام عزيزم كجاي كم پيدايي جيگر راستي بيا ادامه مطلبم بخون رمزش هم همون قبليمه
رها
پاسخ
چشم - اومدم
RaK828DOS-1W18f3D7cSyHilxAEidCnAYvfkNSvRtctDqxGdX2FOEu4-tebwxZyP
26 دی 92 21:57
آخــــــــــــــــــــــی چه به فکرته دختــــــــــــــــــر
رها
پاسخ
خیلی ی ی ی چرا اسمت و ننوشتی بدونم کیی
سولماز
28 دی 92 0:20
خیلی باحال بود حالا دستش درد نکنه حداقل نگرانت شده + ایشالا زودی بری خونه خودتون و حال و حوصله عزیزمم برگرده خیلی دوست دارم
رها
پاسخ
منم دوست دارم سولمازی جونم ایشا... هر دومون به علاوه همه دوستای دیگمون به خواسته هامون برسیم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و تو می باشد