من و تو

روزمره گی ها

1393/2/15 12:05
نویسنده : رها
262 بازدید
اشتراک گذاری

تا چند وقت پیش میگفتم میرم خونه خودمون و یه چایی با سیام میخورم و لباسای راحت تو خونه میپوشم و تی وی میبینم و غذا میپزم و زندگی میکنم 

اما ... الان 
بازم به هیچ کدوم ازین کارا نمیرسم 
یه روز خونه مادر شوهریم و یه روز خواهر شوهر و یه روز عمو میمیره ، مراسم داره ، یه روز یکی تولدشه میریم خونشون 
بعد میبینم ده روز شده به خواهرم سر نزدم و ازم انتظار داره که برم فسقلیش و ببینم و یه روزم که میرم خونه کلا میمونم تو آشپزخونه و آخرش انقد خسته میشم که میافتم تو جام و نااا ندارم یه چایی بخورم 

سیام شدیدا اهل رفت و آمد و مهمون اومدن و مهمونی رفتن و به بزرگا سر زدن و زنگ زدنه و من اصلا اینجوری نبودم و اما به خاطر سیامک سعی میکنم خودم و یکم با هاش وفق بدم 
پیروز بهش میگم عزیزم ، یکم بیا این مهمونی رفتنارو کم کنیم 
ما از بس خونه نیستیم هنوز اون دستگیره در و وصل نکردیم 
هنوز پرده نصب نشده 
هنوز پریز برق اتاق خواب و نزدی روش 

بهم میگه : خوب بود کسی و نداشتیم و تنها بودیم سبز

سکوت

پس من چه کنم آخه خطا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان نگار
16 اردیبهشت 93 10:10
تازه همسرت عین مسعود ماشده .به خدا حسرت یه جمعه تا لنگ ظهر خوابیدن به دلم مونده .از بس یا مهمون دارم یا مهمونی می ریم
رها
پاسخ
وااااای آره _ میدونم چی میگی مخصوصا واسه خانومی که کارمند باشه خیلی سخته همش بیرون باشه به خدا مریم خونمون اوضاش خیلی خرابه ، اصلا وقت نمیکنم یکم مرتبش کنم هر روزم بد تر میشه امروز دیگه تصمیم گرفتم بعد شرکت برم خونه بدو بدو یکم مرتب کنم اون بازار شام و
˙·٠•●♥مامانِ فسقل♥●•٠·˙
16 اردیبهشت 93 11:03
رها
پاسخ
مامان سهند و سپهر
16 اردیبهشت 93 11:46
آره ولی من خودمم ددری ام راستی رها قرار بود عکس خونتونو هم بذاری هااااااااااااا منتظریم حالا که مرتب کردی زودی عکس هم بگیر
رها
پاسخ
همچین خونه ای نشده که بخوام عکسش و بگیرم یه خونه نقلی که به زحمت خونه شده اما چشم حتما عکسش و میگیرم اگه شد امشب این کار و میکنم
مامان آیسو وآیسا
16 اردیبهشت 93 12:49
رها جون از نوشته هات خستگی وکمبود انرژی میباره یه مسافرت برو رفرش کن خودتو والا خوب میشی خوب من م بعضی وقتها هر روز مهمونیم یا مهمون دارم هم خوبه هم بده اینجوری سخت نگیر درست میشه
رها
پاسخ
راس میگی عطرا خودمم فک میکنم یکم از نظر روحی خسته ام واسه همینه که جسمی هم انرژیم پایینه واسه یه ماه بعد مرخصی گرفتم یه هفته که بریم یه جایی بگردیم و استراحت کنیم من خودمم مهمون دوس دارم و مهمونی رفتن و هم تازه گیا دوس میدارم اما این چند وقت و حتی واسه رفتن خونه مامانه خودمم بهونه میارم
سهیلا مامان آیسا
16 اردیبهشت 93 13:41
خیلی خوبه که همیشه دور وبرت شلوغه رها جون ،من خیلی دردری بودم ولی همسری نه ولی بعد 1 سال ایشون از من بدتر شده وهر کاری می کنم تو خونه نگهش دارم نمیشه.
رها
پاسخ
چه باحال پس الان عینه هم شدین آره سیامکم دقیقا یه جا بند نمیشه عاشق ارتباط با دوست و آشنا و این چیزاست
مامان كياراد
18 اردیبهشت 93 1:37
رها
پاسخ
مامان ستاره
19 اردیبهشت 93 12:12
وا ی رها جون چقدر غر میزنی بسه دیگه خب برو بگرد چی میشه مگه ... غر غر نکن پیرزن شوخی کردم ناراحت نشی
رها
پاسخ
نه بابا ناراحت چرا راس میگی بعضی روزا رگه غر غر زدنم میگیره دیگه ول نمیکنه باید هر غـــــــــــــر بزنم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و تو می باشد