خرابکاری مامانی 3
نمیدونم من زیاد گند میزنم یا واسه همه پیش میاد
ولی واقعا ناراحتم میکنه این چیزا
نی نی کوچولوی من ، بیا بشین پیشم واست درد دل کنم بگم چی کار کردم
دیشب به زوووووور بابایی و فرستادم حموم ( آخه چند وقته که کارش زیاد شده زیاد وقت نمیکنه به سر و صورتش برسه و اینجوری من احساس میکنم حوصله نداره و غمگینه - واسه همینم به زور فرستادمش رفت حموم )
بعدشم واسه اولین بار ، لباساش و گفتم خودم بندازم تو ماشین و رفتم یکی یکی جیب شلوارش و خالی کردم و بعد لباس و از رو جا رختی برداشتم و همه رو انداختم تو ماشین و گفتم مادر شوهری روشنش کنه
بعد بهش گفتم رو نیم ساعت تنظیم کنه که زود تموم شه
سیامک از حموم اومد و نشستیم با هم میوه و چایی خوردیم و منتظر شدیم که کار شستن لباسا تموم شه
نیم ساعت شد یه ساعت و هنوز ماشین داشت میچرخید - انقد که دیگه صدای ما درومد که چرا این تموم نمیشه
........
سیامک داشت تی وی میدید و منم گفتم بذا برم شلوارش و اتو کنم که خوشحال شه ، آخه همیشه خودش اینکارا رو انجام میده
داشتم شلوار و اتو میکشیدم و تو ذهنم میگفتم الان میاد تو اتاق و میبینه دارم شلوارش و اتو میکنم و اونم میاد میگه : رها جون مرسی و بوسم میکنه و من ذوق مرگ میشم
کـــــــــــــــــــــــــــــــــــه .....
چشمت روز بد نبینه
دیدم اومده میگه رها لباسم کوووو ؟
من
سیام فک کنم انداختم تو ماشین
میدونی چی شد بعدش مامانی ....
زد تو سرش و نشست همونجا رو زمین
حالا من ... چی شده ، سیااااااااام چی شده
هیچی دیگه ... گند زدم رفت مامانی ... تو جیب بابایی یه برگ چک و دو تا فلاش و یه فیش بود که همه رو آب برد
منم از هولم رفتم استوب و زدم و زودی لباس و آوردم بیرون و دیدم بعــــــــله
دو تا فلاش ... که اینا اصلا مهم نیست
ولی برگه چک
حالا معلوم نیست اون یه برگ از کدوم شهری دست به دست چرخیده بود و رسیده بود به سیام که منم گند زدم بهش
تا صبح فقط من خواب دسته چک و چک و هر چی مربوط به چک میشه و دیدم و انقد بد خوابیدم که نگوووووووووووووووووووووووووووو
وقعا چرا ؟
چرا من نگاه نکردم جیب لباسش و :(
تو این وضعیت خونه خریدن آخه این دیگه از کجا واسمون اومد
ب ن 1 :
همسری بهم میگه رها فدای سرت پول - ولی تو رو خدا هواست و جمع کن
و اینکه
الان زنگ زده میگه
چی میشد برگه چک هم مثل فلاشا پررو بودن یعنی واقعا موندم این دو تا فلش چه جوری با وجود اون همه آبی که خورده بودن بازم دارن کار میکنن
ب ن 2 : دیشب داشتم فک میکردم کاش میشد یه گزینه undo بود که من میتونستم برگردم به دو ساعت قبله اون که سیام میرفت حموم
نتیجه اخلاقی اینکه : به قول شادی جون کاش میشد یه بار ویندوزمون ریست شه و از نو نصبش کنیم
شاید اون موقع من دیگه ازین کارا نمیکردم