آرزوی بر دل مانده من
دیروز کلا خونه قدیمیمون بودیم
بعد از یه مدت دوری ، با همسری تو خونه فیلم دیدیم و ناهارو شام خوردیم
ولی نمیدونم چرا من همش میمونم تو آشپزخونه موندم همه خانوما اینجوری هستن یا من همش میمونم
هیچ کاری هم ندارمااا - اما یه ظرفای صبونه بود و یه ناهار درس کردم و یه ظرف ناهار
همش تو آشپزخونه بودم
اگه قرار باشه من همش تو آشپزخونه بمونم خب چه فایده داره
امااااا وااااااااای انقده خوب بود
همش خودم و لوس میکردم واسه شوهریم ، آخرشم دعوامون شد
آخه مشکل اینجاس که سیامک ازون ترکیسمای اصیل بود و نسبت به زبان مادریش حساسیت کامل داشت
طوری که وقتی داداشش با یه خانوم کاشانیه فارس ازدواج کرد هی زن داداشش و اذیت میکرد که ترکی یاد بگیر و زن داداششم همیشه در جواب اذیتاش میگفت ایشا... با یه خانوم فارس ازدواج کنی و همسری هم میگفت عمراً ---- من میمیرم اما زنه فارس نمیگیرم
و این شد که خدا گفت
آدم از هر چی بدش بیاد سرش میاد و من و به عنوان بلا سر همسریم نازل کرد
الان شده بعضی وقتا سیام کم میاره و میگه
رهااااااااااااااااااااااا تورو خدا ترکی حرف بزن ، دلم واسه ترکی حرف زدن تنگ شده
و من نمیخوام - دوس ندارم ، تو فارسی حرف بزن
رها من که همش فارسی حرف میزنم ، یکم تو ترکی حرف بزن
و من در جواب : آخه نمیتونم سیامک ... خسته میشم
و اما قضیه دیروز
دیروز گفتم بذار یه چایی و شیرنی با همسری بخوریم و بعد از مدت ها تلوزیون نگاه کنیم که
کنترل و گرفتم دستم و زدم کانال من و تو
سیامک : رها چرا زدی این کانال
من : آخه از دیشب ترکیه میبینی ، منم دلم فارسی میخواد
سیامک : آخه من این کانال و دوس ندارم
من : باشه میزنم یه کانال دیگه و کانال و عوض کردم و رفتم آشپزخونه
سیامک : رهااااااااااااااااااااااااااااااا
تو که نمیبینی چرا زدی این کانال و رفتی
من : سیااااااااامک بذار باشه ، من دلم واسه کانال فارسی تنگ شده ، یکم فارسی گوش کنیم
سیامک : رها - اصلا میدونی من دارم تحمل میکنم که باهات فارسی حرف میزنم
من : توام میدونی منم دارم تحمل میکنم
سیامک : رها باشه ... یعنی داری من و تحمل میکنی ؟
من : نـــــــــــــه ... تو من و تحمل میکنی
سیامک : نــــــه - من که اون و نگفتم
و من : اصلا دیگه با هم حرف نزنیم
سیامک : صب کن اگه من با بچه مون فارسی حرف زدم
و من : جواب این و و تو دلم بهش دادم
و این شد که آرزوی چای و شیرنی خوردن من جلوی تلوزیون هنوز تو دلم مونده و جنگ بین فارس و ترک همچنان باقیست
و حالا این وسط بگذریم از مژده زن داداش سیامک که چه قد سربه سرش میذاره و سیامک حرص میخوره
الهی من قربونه همسریم بشم که انقد لجبازه