من و تو

آرزوی بر دل مانده من

1392/10/3 17:43
نویسنده : رها
231 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز کلا خونه قدیمیمون بودیم 
بعد از یه مدت دوری ، با همسری تو خونه فیلم دیدیم و ناهارو شام خوردیم
ولی نمیدونم چرا من همش میمونم تو آشپزخونه متفکر  موندم همه خانوما اینجوری هستن یا من همش میمونم 
هیچ کاری هم ندارمااا - اما یه ظرفای صبونه بود و یه ناهار درس کردم و یه ظرف ناهار
همش تو آشپزخونه بودم
اگه قرار باشه من همش تو آشپزخونه بمونم خب چه فایده داره عصبانی 
امااااا وااااااااای انقده خوب بود
همش خودم و لوس میکردم واسه شوهریم ، آخرشم دعوامون شد نیشخند 

آخه مشکل اینجاس که سیامک ازون ترکیسمای اصیل بود و نسبت به زبان مادریش حساسیت کامل داشت
طوری که وقتی داداشش با یه خانوم کاشانیه فارس ازدواج کرد هی زن داداشش و اذیت میکرد که ترکی یاد بگیر و زن داداششم همیشه در جواب اذیتاش میگفت ایشا... با یه خانوم فارس ازدواج کنی نیشخند  و همسری هم میگفت عمراً ---- من میمیرم اما زنه فارس نمیگیرم 
و این شد که خدا گفت
آدم از هر چی بدش بیاد سرش میاد خنده  و من و به عنوان بلا سر همسریم نازل کرد خجالت

الان شده بعضی وقتا سیام کم میاره و میگه 
رهااااااااااااااااااااااا تورو خدا ترکی حرف بزن  ، دلم واسه ترکی حرف زدن تنگ شده
و من از خود راضی  نمیخوام - دوس ندارم  ، تو فارسی حرف بزن 
رها من که همش فارسی حرف میزنم ، یکم تو ترکی حرف بزن 
و من در جواب : آخه نمیتونم سیامک ... خسته میشم ناراحت

و اما قضیه دیروز
دیروز گفتم بذار یه چایی و شیرنی با همسری بخوریم و بعد از مدت ها تلوزیون نگاه کنیم که
کنترل و گرفتم دستم و زدم کانال من و تو

سیامک :  رها چرا زدی این کانال
من : آخه از دیشب ترکیه میبینی ، منم دلم فارسی میخواد
سیامک : آخه من این کانال و دوس ندارم
من : باشه میزنم یه کانال دیگه و کانال و عوض کردم و رفتم آشپزخونه نیشخند 
سیامک : رهااااااااااااااااااااااااااااااا
تو که نمیبینی چرا زدی این کانال و رفتی

من : سیااااااااامک بذار باشه ، من دلم واسه کانال فارسی تنگ شده ، یکم فارسی گوش کنیم
سیامک : عصبانی عصبانی  رها - اصلا میدونی من دارم تحمل میکنم که باهات فارسی حرف میزنم 
من : عصبانی توام میدونی منم دارم تحمل میکنم 

 

سیامکعصبانی رها باشه ... یعنی داری من و تحمل میکنی ؟ 
من : تعجب   نـــــــــــــه ... تو من و تحمل میکنی 
سیامک :  تعجب  نــــــه - من که اون و نگفتم 
و من : اصلا دیگه با هم حرف نزنیم
سیامک : صب کن اگه من با بچه مون فارسی حرف زدم
و من : عصبانیعصبانی   جواب این و  و  تو دلم بهش دادم  نیشخند

و این شد که آرزوی چای و شیرنی خوردن من جلوی تلوزیون هنوز تو دلم مونده خنده و  جنگ بین فارس و ترک همچنان باقیست 



و حالا این وسط بگذریم از  مژده زن داداش سیامک که  چه قد سربه سرش میذاره و سیامک حرص میخوره  زبان 
الهی من قربونه همسریم بشم که انقد لجبازه زبان 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

مائده
3 دی 92 17:52
دعوا دیگه این مدلی ندیده بودددددددددددددم رها جون
رها
پاسخ
نی دونــــــــــــــم که
مامان آیسو وآیسا
3 دی 92 18:49
ای جوونم رها جوووووووووووونم رها جوووووووووون... باشه همسری منم از مدل همسریه شماست مشکلی نیست...شما راحت باش... دعوای جالبی بود... وای پس رها جووون قضیه رو بین خودتون حل وفصل کنین بعد نی نی بیاد بچه وسط میمونه نمیدونه ترک باشه یا فارس برا رها جووون فارس
رها
پاسخ
نه حلش میکنم عطرا جون من که نمیتونم ترکی حرف بزنم ، یکم باید اون موقع کوتاه بیام تا بچه گم نشه بین دو تا زبون آخه ماداریم همچین موردی و بچه داداشم مونده بین ما - زن داداشم ترکی حرف میزنه باهاش - میاد این طرف ما فارسی طفلی نمیدونه بگه بیا یا بگه جل واسه همین یکم دیر زبون باز کرده قربونش بشم من
fariba
3 دی 92 19:33
وای خدا مردم از خنده چه دعوای باحالی منم با شوهرم همینجوریم ما تهرانی هستیم و کتابی صحبت میکنیم ولی شوهرم بوشهری و با لهجه تازه الان میشه بگی کلا زبونش برگشته و مثل من شده ولی گاهی اوقات از دهنش در میره بعضی کلمات به لهجه میگه منم میگم جرات داری با سارینا اینجوری حرف بزنی
رها
پاسخ
آره میدونم دیگه چی میگی کلا اوضاعیه حالا قبولم نمیکنن که باز خوبه شوهرت زیاد پیله نمیکنه به لهجه مادریش اما شوهر من کلا متعصبـــــــــ اصلا اوضاااااااع هر کی ام من و شوهرم و میبینه ازش میپرسه با خانومت فارسی حرف میزنی ؟ بعد انگار که داغه دلش و تازه کرده باشن شروع میکنه به گفتن و گفتن و گفتن که من دیگه فارسی حرف نمیزنم بعد شروع میکنه ده دقیقه ترکی حرف میزنه و منم فارسی جوابش و میدم ، بعد که یکم میگذره انگار که یادش رفته باشه دوباره فارسی حرف میزنه کلا مکافاتی دارم من حالا آخرش هم میگه من تحمل میکنم
مامان ستاره
4 دی 92 0:16
مگه ترکی حالیت میشه عزیزم .... خیلی جالب بود .... رها جون مگه تو و شوشوت تا الان با هم زندگی نمی کردین که تو نوشته هات هست دیگه تو خونه خودت راحتی و این جور حرفا .... کجا بودی یا اینکه نوشته بودی خونه قبلیت دوره و هفته ای یه بار میرفتین ؟ البته اگه دوست داشتی جواب بده اگه نه ناراحت نمیشم چون ممکنه خصوصی باشه ... بوسسسسسسسسسس
رها
پاسخ
عزیزم ترکی و خوب متوجه میشم بعد هم از بابت خونه چرا با هم زندگی میکردیم و زندگی میکنیم اما چون خونمون دور بود نمیرفتیم خونه و اکثرا خونه مامانامون میموندیم که دیگه خونه و فروختیم و یه خونه نزدیک خریدیم که راحت بریم و بیایم امیدوارم جوابت واضح باشه ستاره جونم
مامان سهند و سپهر
4 دی 92 8:03
عزیزم رها جون شما خودت کجایی هستی؟ میگم حالا متوجه میشی ترکی رو کامل؟ خیلی باحال بود این پستت
رها
پاسخ
کامله کامل متوجه میشم و حتی میتونم حرف بزنم ولی چون زیاد حرف نزدم خیلی سخته واسم و بیشتر از دو جمله که میگم دیگه کسی از گفته هام هیچی متوجه نمیشه و خودمم خسته میشم واسه همین زیاد حرف نمیزنم عزیزم من مامانم شمالیه بابام هم ترکه ، شوهریمم که مثل بابام آذریه ماهم که کلا تو خونه فارسی حرف میزدیم و میزنیم و البته امیدورم در آینده هم بزنیم
مامان نگار
4 دی 92 8:06
رها جون خودت و همسرت رو توی این دعواهای کوچیک ننداز وقتی دعوا سر مسئله های کوچیک عادی بشه خدای نکرده خود به خود جا برای بزرگتر از اون هم باز میشه .وقتی شوهرت اینقدر عین همسر من تعصب داره بهش احترام بذار و بگو با تمام احترامی که برای تو زبوون تو قائلم اما نمی تونم دوست دارم واسه دل تو گاهی هم ترکی حرف بزنم اما واقعا برام سخته.مردا کلا از تلاش همسرشون برای دل اونا خیلی خوششون میادو یه کم از موضعشون عقب می رن .راستی رها جون من دیروز از یکی از همکارای تبریزیم یه ضرب المثل ترکی یاد گرفتم .اون روشی هم که من برات نوشتم یکی از راه حل های روانشناسان بود که من چند وقت پیش در قبال تعصبات مسعود پیش گرفتم و نتیجه داد
رها
پاسخ
عزیزم چشم من کلا زیاد به خواسته های شوهریم اهمیت میدم و در کل زیادم اهل بحث و دعوا نیستم راستش ایناااام اینقد مهم نیست که بخوایم کش بدیم و کار و به جاهای باریک بکشونیم این حرفااااام کلا همیشه آخرش با خنده و شوخی تموم میشه _________ اما کلا حق با شماست خوشحالم که دوستای خوبی اینجا پیدا کردم
سهیلا مامان آیسا
4 دی 92 10:29
مردم از خنده.خیلـــــــــــــــــــــــــی جالبه.ما هم همینطریم ولی من که اهمیت نمیدم.ولی اصلا دوست ندارم همسری با من محلی حرف بزنه
رها
پاسخ
بازم خدارو شکر تنها نیستم حالا من خودم از ترکی بدم نمیاد اما متعصب بودن نسبت به چیزایی که لازم نیست و دوست ندارم این روزااام میگذره و حل میشه و بخوایم نخوایم باید عادت کنیم
عاطفه مامان الای
4 دی 92 12:16
سلام عزیزم ما هماز این مشگلا داریم من وهمسرم هم سر لحجه هم دعوا مینیم همسرمن هم فارس بود اما 15 ساله تبریزه واونم به ج گفتن من گیر میده منم همینطور به چ گفتن اون فکر میکنی فقط تویی اذیت میشی هنوز بدتر هم میشه صبر کن منم همیشه تو آشپزخونه میمونم گاهی دیگه غذا درست نمیگنم میگم من امروز استراجت میکنم خسته شدم یا بشور یا بروب یا بپز اهههههههههه وای اگه بچه باشه ببین چقدر کارت زیاد میشه
رها
پاسخ
خیلی خوبه که همه از همین مشکلا دارن آره عاطفه جونم فک کنم همینجوره که میگی چی میکشن این خانوما واقعا
سعیده مامان آنیسا
4 دی 92 12:22
وای رها عجب دعوای بامزه ای من و شوهری و البته آنیسا سر کانالهای تلویزیون با هم دعوامون میشه شوهری میگه اروپا من میگم ترکیه وآنیسا هم میگه کارتون کلا خونه ما اوضاعیه آنیسا خانم که از صبح کارتون میبینه تااااااااااااااااااااااااااااااااشب موقع خوابم باز میگه کارتون با باباش جنگ میکنم ولی با این وروجک نهههههههههههههه
رها
پاسخ
به نظرم اصلا تلوزیون نباشه بهتره دیگه این مشکلااام پیش نمیاد
مامان تینا و رایان
4 دی 92 15:59
خخخخخخخ کلی می خندم با دعواهاتون خیلی باحالین من دیروز تو وبت بودم کی اینو گذاشتی ندیدم ؟ یعنی وقتی عروس ترکها شدی ترکی یاد گرفتی؟ ایول داری بابا..خیلی هم خوبه بچتون دو زبونه بار میاد خوب با مژده بریز رو هم جنگ علیه ترکها و فارسها راه بنداز
رها
پاسخ
خ خ خ خ خ شادی جونم ترکی بلد بودم - اما چون دوس نداشتم اصلا و اصلا حرف نمیزدم اما وقتی ازدواج کردم یکم مجبور شدم حرف بزنم و یاد بگیرم و دیدم اتفاقا اصلا بد هم نیست و خیلی هم شیرینه - اما زیاد نمیتونم صحبت کنم و موقع حرف زدن کمر درد و پا درد و گلو درد میگیرم
مامان هيراد
4 دی 92 17:31
هيچ باراني ردپاي خوبان را از كوچه خاطراتمان نخواهد شست
رها
پاسخ
سولماز
4 دی 92 19:08
وای رها جونی اصلا من میام تو وبت یاد خودمو همسری میوفتم منم ترکی بلد نیستم و همیشه سر این موضوع که نی نی باید به چه زبونی حرف بزنه دعوامون میشه من میگم فارسی همسری میگه ترکی آخرش من پیروز میشم ( یعنی همسری بخاطر اینکه قهر نکنم کوتاه میاد ) راستی خصوصی داری
رها
پاسخ
ای جونم آره توام مثل من باید ببینی که چی میشه باز خوبه همسریه تو به خاطر تو کوتاه میاد همسریه من اون لحظه که من میگم تعصبش عود میکنه و میگه من و که فارس کردی بچه امون و دیگه نمیذارم فارس شه اما بعد از یه ساعت میگه حالا بذار بچه بیاد تا ببینیم چی میشه
حامد
4 دی 92 20:25
حالا وقتی تراختور می بازه هم دعوا میشه یعنی شما خوشحال میشین آقاتون ناراحت ؟؟
رها
پاسخ
البته که تراختور همیشه میبره باختن واسه اون یکی تیماس منم که کلا این موقع ها جو گیـــــــــــر کلی با هم جیغ و داد را میندازیم
مامان نگار
5 دی 92 9:22
سلام رها جون .دو روز می گذره از کل کل بامزتون .کجایی خبری از خودت بده ،با شوشو آشتی کردی ؟بزنم کل شادی رو؟
رها
پاسخ
عزیزم خبر خاصی که نیس ولی حتما تا شنبه با کلی خبر میام اما شما کل و بزن حتما
مامان تینا و رایان
5 دی 92 12:14
خوبی خانمی ؟نیستی چرا؟
رها
پاسخ
شادی جونم - یکم رو فرم نبودم ولی الان خوبم قربونه جفت کوچولوهات بشم من
مامان سویل
7 دی 92 10:11
سلام گلم خصوصی داری
رها
پاسخ
مرسی
مامان پارسا و پرهام
7 دی 92 10:24
وای چه بامزه من هم عروس ترکها شدم مادر شوهرم از طرف مادری تبریزی و از طرف پدری همدانی اما پدر شوهرم کلا ترک همدان هستن من از سال 82 که نامزد شدیم حتی یک کلمه همترکی حرف نزدم و یاد نگرفتم الان میریم همدان دخترعموها میشن مترجم من چون هیچی حالیم نمیشه البته گاهی یه چیزایی میفهمم تازه عقد کرده بودیم پدربزگ همسری فوت کرده تو ختمش تو شهرستان یه خانمی دم مسجد گیر داد به من و شروع کرد ترکی یه چیزایی گفتن بعد مم گفتم یخ یعنی میخواستم بگم نه من نمیفهمم بعد پرسید تو عروس کی هستی منم گفتم بعد دیدم خندید رفت عصر معلوم شد اون خانمه داشته میگفته خدابیامرزه حاجاقا مرد خیلی خوب و با خدایی بود منم گفتم یخ فکر کن سوتی در حد تیم ملی
رها
پاسخ
ووااای عروسم عروسای قدیم ولی خیلی باحال میشه اینجور موقع ها حالا من که ترکی هم بلدم ، وقتی حرف میزنم انقد لهجه دارم که همه میخندن میگن مثل دهاتیا غلیظ حرف میزنم مکافاتی داریم کلا
مامان پارسا و پرهام
7 دی 92 10:27
راستی دوست خوب من خیلی وقته لینکت کردم اما اسممو تو دوستات نمیبینم
رها
پاسخ
عزیزم من نمیدونستم آخه نظر نمیدادی زیاد اماالان با افتخار لینکتون میکنم مرسی که بهم سر زدی
مامان سهند و سپهر
7 دی 92 12:14
آپ نکردی؟
رها
پاسخ
آپ کردم عزیزم م م
تا ابددونفره
7 دی 92 12:43
سلام عزیزماواا چهقدر کل کل داشتیناآخه این اصلن مسئله خاصی نیست که سرش دعوا بشهبیشتر خنده داره راستی عزیزم مرسی برای حضورت با اجازت لینکت می کنم
رها
پاسخ
مرسی عزیزم منم لینکتون کردم دعواهای ما اگثرا اینجوریه حالا همینجوریش هم کلی من و میکنه ، خدا نکنه جور دیگه باشه واگرنه دیگه از موهام هیچی نمیمونه
تا ابددونفره
7 دی 92 15:24
سلام خانمیخصوصیتو چک کن
رها
پاسخ
اومدم
مامان فرنيا
9 دی 92 9:46
اين مطلب را كه خوندم خيلي ياد خودم كردم و بجاي خنده حرصم گرفت من فارسم و همسري آذريه وقتي صحبتهاي قبل ازدواج بود بهش گفتم چجوري حرف ميزنيد و گفت فارسي دروغ هم نميگفت اخه اصلا بچه هاي خواهر وبرادرهاش و نوه هاي خانواده تركي بلد نيستند اما نميدونم چرا تا به من ميرسن همه ترك ميشن و فارسي يادشون ميره البته مقصر اصلي همسريه كه از همان اول به احترام من وقتي توي مثلا مهماني برادرش بوديم و كسي تركي حرف ميزد چيزي نميگفت و نه تنها ازشون نميخواست فارسي حرف بزنن كه خودش هم تركي جواب ميداد اوائل داشتم سعي ميكردم تركي ياد بگيرم اما الان از زبان تركي متنفرم و وقتي مثل شما صحبت تركي حرف زدن دخترم ميشه ميگم تا من زنده هستم فرنيا حق نداره تركي ياد بگيره و اين ميشه شروع يك دعوا
رها
پاسخ
آخی عزیزم چرا حرص میخوری ، زیاد حساسیت نشون نده البته منم بعدا مثل شما میشم ولی زیاد حرص نمیخورم ، مهم نیست واسم ، سعی میکنم تعادل و نگه دارم به هر حال همینه که هست ، کاریش هم نمیشه کرد این روال نه واسه من - نه واسه شما - همیشه بوده و هست چرا الکی حرص بخوریم بازم شما یه پون مثبت داری اونم اینه که تهرانی من که تبریزم باید کلی سختی بکشم که بخوام بچه ام فارسی صحبت کنه
مامان فرنيا
9 دی 92 9:48
ببخشيد اينقدر ناراحت بودم كه كلي توي كامنت قبلي حرف زدم ببخشيد اگه خوشت نيامد اصلا ناراحت نميشم حذفش كنياخه اينجا وبلاگ شما است و بايد در مورد مطالب شما بنويسيم نه درد و دل خودمان
رها
پاسخ
نه بابا ناراحت چرا خیلی هم خوبه که میگین ممنونم ازت دوست خوبم
مامان امیرناز
12 دی 92 1:26
سلام عزیزم من بار اوله دعوای با نمکی بود تا بچه بیاد به تفاهم برسید گیج نشه خوشحال میشم پیشمون بیای
رها
پاسخ
سلام - ممنونم که بهم سر زدین حتمام منم میام دیدن کوچولوتون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و تو می باشد