قندیل
فک میکنین این عکسه چیه واقعا بعدا نوشت : پنج شنبه که از شرکت درومدم - طبق معمول هر هفته سیام اومد دنبالم که بریم واسه ناهار تو ماشین داشتیم روزامون و مرور میکردیم واز کارایی که خدا خواست و خوب انجام شد و اینکه خونه و تحویل گرفتیم و اینکه کارای بانکیش دیگه تموم شد و ما میتونیم وسایلامون و جمع کنیم و یواش یواش نقل مکان کنیم حرف میزدیم و میخندیدیم جوری که من گفتم سیام امروز که این مساله بانکی هم حل شد ، تا یه مدت باید دیگه به هیچی فکر نکنیم و با تایید همسری پیش میرفتیم که بریم ناهار بخوریم تلفن زنگ زد و مدیر ساختمونی که ما خریدیم زنگ زد که کجایین ، خودتون و برسونین که خونتون قندیل زده من سیام ما ...
نویسنده :
رها
17:21